تاریخ: شنبه 101/9/5
...
...... ردیف میکند و بدون هیچ قافیهای بر پهنای گستردهی چشمهای صحرا میریزد ...
دیگر مهم نیست شاید دریا شاید هم باران ..
دلی... که رویای سبز کویر را با خود برده ..
وجود غم در دل عدمها هم زیباست!
کاش نگاه باران با نگرش ناودان یکی بود و
خروش دریا با آرامش ساحل حک میکرد تصویری واحد از فهم جدایی را ..
تفاوت بیبیان است بین فهم عشق و درک غم ...
محمل تفاوتها و تضادها شاخهی صنوبریست فراتر از درک انسان..
شاید اگر باران پاییزی نبود که از چشمان سرکش .... فروریزد و
التیامی باشد بر التهاب درون و مرهمی بر .. برجامانده
شاید در پس مرحلهای از این تضادها تهی میشد از بودن و فراموش میکرد نبض زدن...
تمام چرا و چراییها و ... در غلاف ذهن گشته خاموش، در اعماق دریای تفکر، غرق در لحظهها میشود...
...نظرات ()